بخش اول- تعریف:
عرفان در لغت به معناى شناخت است و در اصطلاح خاص، به معرفتى گفته مى شود که از طریق کشف و شهود حاصل مى شود که بر دو قسم نظرى و عملى است.
مولای متقیان امیرمؤمنان علی علیهالسلام در سخنی شیوا در تعریف عارف میفرمایند:
"العارف من عرف نفسَه فأعتقها و نزّهها عن کلّ ما یبعّدها و یوبقها.
« غررالحکم- ص239- ش4841»؛
عارف کسى است که حقیقت خودش را بشناسد و آن را آزاد کند و از هر چه که او را از حق دور مى کند و هلاک مى گرداند، تنزیه و تطهیر نماید.
بنابراین، عرفانى که در کلام امیر عارفان و سالکان الی الله علیهالسلام مطرح است، عبارت است از: خود شناسى، آشنا شدن به قدر و منزلت خویش، خود را ارزان نفروختن و... که مقدمه خداشناسى است: "من عرف نفسه فقد عرف ربّه" . « بحارالانوار- ج 2- ص 32».
چنین کسى خدا را غایت آرزوى خود قرار داده و مى گوید: "یا غایة آمال العارفین". «دعای کمیل»
استاد اخلاق و عرفان حجت الاسلام و المسلمین منصور (عبدالرحیم) جرجانی ابراهیمی در بیان تعریف عارف و عرفان اصیل و کاذب میفرماید:
"عارف کسی است که خداوند را شناخته و مطیع دستورات خداوند و ائمه طاهرین باشد و در تمام حالات خداوند را مد نظر داشته باشد و تمام جهان را جلوه حق تعالی بداند و دل به خداوند بدهد. عرفان کاذب عرفان نیست، نظیر صوفیها و مسلکهای من درآوردی که از نزد خودشان دستور میدهند. آنچه بر اساس کتاب مصباح الشریعة، مفاتیحالجنان و ادعیه ائمه اطهار علیهمالسلام باشد عرفان حقیقی است و الباقی عرفان کاذب میباشد."